چه شکلکهای
زیاد هم خوب نیست. اگه بخوام اصل حرفم رو بزنم، میگم اصلا خوب نیست. بله. این درست که آدم همیشه باید راه راحتتر را برای انتقال حرفهایش انتخاب کند، و از همهی وسایل موجود بهترین استفاده را بکند، اما استفاده از بعضی وسایل، دقیقا به معنی ناتوانی است.
یکی یکی به این شکلکها نگاه میکنم. هر کدامشان یعنی «آقای شکلک! من بلد نیستم حرف بزنم. بیزحمت شما بیا به جای من حرف بزن.» البته این خیلی خوب است اما خیلی بد است. خیلی بد است که آدم در زدن حرفهایش آنقدر ناتوان بشود که به جان بی جان این شکلکها چنگ بزند و ازشان بخواهد به دادش برسند.
موضوع را بزرگ نکنیم. به خودم اعتراض دارم. دستکم بین آن چند شکلک سادهی مسنجر آقای یاهو، چند شکلک ساده هست، که میتوانم برای هر کدامشان بیست صفحه بنویسم و بگویم اینها چهها میگویند. و این خیلی بد است. دستات درد نکند آقای یاهو. اه. افتادهام میان یادها و چارهای هم نیست انگار.
حرف آخر را بزنم. این خیلی بد است که -دستکم- چند تا از این شکلکها، با زندگی ما گره خوردهاند. این شکلکها هم شدهاند مثل دوستانی که زمانی بودهاند و این روزها نیستند و معلوم هم نیست روزی باشد که باشند. چه حرفهای مسخرهای.
کلمات کلیدی :